ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 121
بازدید دیروز : 34
بازدید هفته : 155
بازدید ماه : 1073
بازدید کل : 74575
تعداد مطالب : 243
تعداد نظرات : 15
تعداد آنلاین : 1


خواستن

بنام پروردگار بی همتا

ناشتا که شدم کمی آب خورده شروع کردم

آنها هنوز هم منتظر بودند که نشود

من در شدن مطمئن بودم

اراده کرده بودم که انجام دهم

آنها نشسته بودند و می نگریستن که شکست مرا آشکار کنند

دو طرف همچنان در ترازوی محک بودیم

....

ساعتی پیش بالاخره آچار رینگی 24 را آوردم

بعد از باز کردن هواکش و متعلقات مزاحم

پیچهای باز شده و وسایل را در آن زیر چیدم

بالاخره با هر زحمتی بود و تنها زاویه حرکتی که داشتم حدود 10 درجه

و چپ و راست کردن آچار پیچ را باز کردم

فشنگی سنسور را در جای خودش گذاشتم

و باز با همان سختی باز کردن بستم

طول کشید

اما انجام شد

عرق خستگی پیشانی که هیچ همه بدنم را گرفته بود

و عرق شرم آنطرفی ها را

آنچه که خواستار بودم بدست آورده بودم

مشکل ماشین رفع شد

همین برایم کافی بود

:: موضوعات مرتبط: عمومي، مناسبت روز، قصه و قاصدك، علی اکبری، مردم انار، ،
:: برچسب‌ها: ماه شعبان,
نویسنده : علي اكبري(آج)
چه شدیم

یا رب العالمین

چندان چنان و بی خیال بودیم

اگر چنین درد سر دار شدیم

در کردار دست بالا بودیم

لیک نیم بهاء رها شدیم

از شرق به غرب تمام ما بودیم

الآن هم سراسر غوغا شدیم

اگر بوته زار قلم نو بودیم

کنون مثل زغال سیاه شدیم

امروز رفتن در بلا شاهد بودیم

فردا ترفند آنها شکارشان ما شدیم

روزنه تاریک و رشته باریک چه بودیم

پس چرا اینقدر بی فکر و ولنگار شدیم

صحرای پر سبزه و نیک طراوت بودیم

شاید که امروز خشکیده و کال تر شدیم

در نمکزار درون پر ز قند دوستان بودیم

فردای نیآمده تلخ و پر دردسر شدیم

چاه پر آب و مزرع گندمزار بودیم

مترسک جالیز پر فتنه امروز شدیم

آوازمان گوش نواز و خوش صدا بودیم

چه کنیم خرخر حلقوم و خرناسی شدیم

:: موضوعات مرتبط: عمومي، قصه و قاصدك، علی اکبری، دلنوشته ها، علوم انساني، ،
:: برچسب‌ها: ماه شعبان,
نویسنده : علي اكبري(آج)