ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 33
بازدید دیروز : 51
بازدید هفته : 84
بازدید ماه : 2350
بازدید کل : 75852
تعداد مطالب : 243
تعداد نظرات : 15
تعداد آنلاین : 1


کافی

یا رحمان

بسیار شنیدن دارد که برای رسیدن راه کج انتخاب میشود

چرا؟

از عجایب روزگار است انتخاب راه نادرست برای یک سمت درست

آتش را در خرمن انداختن برای گرم شدن

چقدر شیدایی دارد این طریقت

ما نیستیم

چنین بودن نه اینکه سابقه دارد زشتی آن زدگی دارد

بل دلزدگی

نمایندگی راستی در ناراستی

روزی دادن در تاریکی

صید کردن برای نجات

نجابت نداشتن چقدر هزینه دارد

سختی نگاه در آخر

تمنای بی جا

سنگ اندازی در پیش راه

همراهی شیطان

....

کافی است این سطح از بی عقلی

این همه احمقی و فشلی

انگار تاریخ تاریک است

انگار شب پایان ندارد

کافی است تنگی نظر

بازی سخنوری

کمی عمل

بکارگیری شعور

نمایش عقل

بندگی راستین

درستی فکر

داشتن هنر

کافی است کلاس گذاشتن

کافی است بازیگری

ما بازی کن نمی خواهیم

نمایش نمی خواهیم

ما تدبیر می خواهیم

نه کلمه تدبیر در بی تدبیری سراسری

کافی است سنگ زدن به لنگ

کمی عصا بدهید دست بی توان و پای لنگ

ما را رها کنید

سلوک خالص ارائه دهید

امید را با تلاش زنده کنید نه با گنده گویی

کافی است راه و رسم افسونگری

حقیقت را بسازید

و بپیماید

:: موضوعات مرتبط: مناسبت روز، تحليل روز، دلنوشته ها، اخلاقي و مذهبي، ،
نویسنده : علي اكبري(آج)
تاخیر

یاور

ره می برم راهی را

کوتاهی میکنم در راهم

مترس از ناهی

شریک این گلایه

فرهنگ ناچاری ناداری است

راستی کلام بیداری است

فراخی افکار فراموشی است

درد بیماری ایمنی است

راه ایمن استواری است

خالکوبی بی محتوایی است

رخ نداشتن سیاهی است

چهره گلگون شادابی است

طراوت ایمان مقاومت است

مقاومت راه صبوری است

مقاومت پشت گفتگو است

گفتگو بدون میدان ذلت است

ذلت پیش عدو شکستن است

شکستن خواست شیطان است

شیطان ناراستی راه است

ناراستی آخرش بی ثمری است

....

غرق شدن در بی ثمری 

همین است....

پاشیدن خاک بسوی شمس است

چنگ انداختن به صورت روز است

....

خاک و خاکستر بر این بی عقلی

حتی اگر این بی ثمره ها حسن و جواد باشند

فریدون و ظریف خاک بر سر خود کنید کلاه گشاد پوشاکتان شده.

توبه تاخیر شده

تاخیر را تاخیر نکنید

توبه را دست دست نکنید

تاخیر تاخیر شده

:: موضوعات مرتبط: عمومي، مناسبت روز، تحليل روز، علی اکبری، دلنوشته ها، ،
:: برچسب‌ها: ماه رمضان,
نویسنده : علي اكبري(آج)
تقصیر

یا حنان

گفت گفتن ندارد که تقصیر اوست

گفتم چرا که گناه از کدام است

گفت تعریف ندارد اگر گردن نگیرد

گفتم چرا که سر دارد و آغاز پس کیست پشت این ابتکار

گفت کس نباید که ادعا کند تقصیر را

گفتم راهی باید جست در آغاز

گفت در شان من نیست چنین گفتار

گفتم بسی شرمنده از اینهمه شکسته نفسی در تقصیر

گفتن ندارد که تو آغاز و شروع و ادامه گناهی هستی بنام تکبر در بی ادعایی

:: موضوعات مرتبط: عمومي، مناسبت روز، علی اکبری، دلنوشته ها، اخلاقي و مذهبي، ،
:: برچسب‌ها: ماه رمضان,
نویسنده : علي اكبري(آج)
حاضر

یاحی

چنان بود که هست

روح نواز و پر از پرواز

شوق انگیز و بهروز

کامیاران و بلند پرواز

یا صاحب امر

یا صاحب زمان

نیمه شعبان

کمال ماه است تو در میان

سال نو است میلاد نو شما

مبارک این همزمانی در حضور

تو حاضری و در حضور

ما غایب از میان برای تمنای حضورت

ما را دریاب

ای حاضر حضور عاشقان

:: موضوعات مرتبط: عمومي، مناسبت روز، علی اکبری، دلنوشته ها، اجتماعي، اخلاقي و مذهبي، ،
:: برچسب‌ها: ماه شعبان,
نویسنده : علي اكبري(آج)
تکبر

الله اکبر

آنچنان انسانهای متکبر نزد افکار مردم خوار می باشند که خود بیخبرند و نادان.

وقتی انسان حسن روحانی را که در چشم مان کوچک بود آنرا ریز و بی مقدار کرد که دیدیم او خودش را تافته جدا بافته از مردم می بیند!

برعکس کسانی که خود را چون مردم می بینند هر روز عزیزتر و بزرگتر بلکه بزرگوارتر می شوند

چقدر این انسانها حقیر هستند که در خود نخوت را پرورش میدهند

در تعجب هستم که او چگونه چنین لباسی را پوشیده عمامه نموده و هنوز یا قرآن را مطالعه نکرده و یا مثل همان جماعت جمود جاهلیت قرآن را حفظ کرده ولی در او جز ذلت و کفر نیفزوده.

آیا او یک امیر در کشور اسلامی است کاش یکبار نهج البلاغه را نه فقط نامه امیرالمومنین به مالک اشتر را مطالعه میکرد و میدید از امیر اسلامی تا او ، فاصله از جنگل تا یک ویروس داخل یک میکروب هم بیشتر است.

وای بر چنین کسی که بر ما آزموده شد

:: موضوعات مرتبط: تحليل روز، علی اکبری، دلنوشته ها، حقوق، ،
:: برچسب‌ها: ماه صفر,
نویسنده : علي اكبري(آج)
ترکیب

یا مقدر

دریا کناره داره

کوه به دامنه ادامه

دره میانه داره

جوی به سبزه آراسته

غروب در پهنای افق پیدا

طلوع در مشرق هویدا

نخلستان به بیابان صفا

راهی که میانه آسان

عمری است که پیدای پنهان

ترکیب هر چیز در جای خود

عزیز و زیبا این هم حکم نهایی

:: موضوعات مرتبط: عمومي، علی اکبری، دلنوشته ها، ،
:: برچسب‌ها: ماه رمضان,
نویسنده : علي اكبري(آج)
معنی

بسم رب الشهدا

چگونه می شود یک جهانی را تکان داد

چگونه می شود جهانی را به طرف خود متوجه کرد

جزء اخلاص در عمل ممکن نیست

سردار دلها یک عمر در این معنی بود

و در این معنی در هر عملی پا گذاشت

و در همین معنی جزء حق ندید

و راهی را انتخاب کرد و عمل نمود که بسیار سخت است و نتیجه آن بسیار شیرین

شهادت در راه حق پاداش چنین کسی است

وای بر ما ماندگان و مشغولین به دنیا

آیا جنازه ای را بیاد دارید که عتبات و مشهد و شلمچه و تهران و کرمان (منظورم چندین کشور و شهر) آنرا تشییع کنند و حتی رئیس یک کشور درخواست داشته باشد که به آنجا هم برود و تشییع شود ولی امکانات و زمان اجازه ندهد

این یک معنی در معنی است و آن اخلاص در عمل است که دلها را فرامیگیرد

:: موضوعات مرتبط: عمومي، تحليل روز، دلنوشته ها، اخلاقي و مذهبي، ،
:: برچسب‌ها: ماه جمادی الاول,
نویسنده : علي اكبري(آج)
گربه

یا کریم

دیواری کوتاه در نزدیکی آن مناره کمی قامت بلندها را حیران خود می کرد. هنوز کسی آن گربه را نتوانسته بود در روی آن بلندی دیوار کوتاه دنبال کند چون بسرعت در بالای آن متاره خود را نمایان میکرد.

سبز بود اما نه به سبزی سفره هفت سین، همه در عجب بودند که رنگ این گربه چرا چنین به سبزی نشان می دهد بخصوص در غروب آفتاب ؟ اصلاً درست بود این دیدن.

در بچگی خواهر کوچکمان می گفت گربه ها را اذیت نکنید که خدا خیلی ناراحت می شود در این فکرها بودم که چند بچه گربه که از زمان تولد در  منزلمان جا خوش کرده بودند اعصاب برایمان نگذاشته بود در آن غروب همه بچه گربه ها را از سالن خانه بیرون کردم اما یکی خود را زیر دیگ آش ایستاده در کنار دیوار  قایم کرد نه زورم می رسید که دیگ را حرکت دهم نه بچه گربه از زیر آن بیرون می آمد یک ترکه بلند درخت انار پیدا کردم و از یک طرف به سمت بچه کربه می زدم که از طرف دیگر بیرون بپرد یا برود اما او سماجت کرد نمی دانم چه شد صدای ناله او را شنیدم و دست ازش کشیدم.

روز بعد جنازه بچه گربه در زیر دیگ تمام وجوم را سوزاند هنوز غم آنرا احساس میکنم!

:: موضوعات مرتبط: عمومي، علی اکبری، خاطرات، دلنوشته ها، حقوق، ،
:: برچسب‌ها: ماه ربیع الثانی,
نویسنده : علي اكبري(آج)
شناخت

یا اکرم الاکرمین

دنیایی که تو را ساخته چرا نمی شناسی

دنیایی که تو را نساخته چرا نمی شناسی

اینجا بسیار تنگ است

ساختن و نساختن اش یکی می نماید

چه بدانی، چه ندانی، چه بخواهی، چه نخواهی، چه بگویی و چه نگویی

من در عجب باشم یا نباشم همین است

تک بودن و تخت بودن چه فرق است

وقتی هر دو بناست یک راه را بروند

تنها نباشید

وقتی که دیگرانی هستند!

:: موضوعات مرتبط: عمومي، قصه و قاصدك، علی اکبری، دلنوشته ها، ،
:: برچسب‌ها: ماه ربیع الاول,
نویسنده : علي اكبري(آج)
حسرت

یا حق

گاهی انسان برای نداشتن چیزهای بزرگ حسرت می خورد

و گاهی کوچکها انسان را رها نمی کنند

صبح وقتی من سمپاشم هرچه بخواهی اذیت کرد تا بعد از یک روز معطل آن شدن بالاخره سمپاشی نصفه و نیمه کردم در برگشتن دیدم که همسایه مان خیابان را از مانده گوگرد های باقی مانده در سمپاش مسیر طولانی را آلوده کرده....

برای یک کوچک بزرگ حسرتی خوردم که نگو!

... اصلاً می دانید چه میگویم

مثل این می ماند که شما محتاج نان شب باشید و همسایتان سطل زباله بیرون درب خانه گذاشته اش پر از مانده پلو و خورشت!

:: موضوعات مرتبط: عمومي، علی اکبری، خاطرات، دلنوشته ها، اخلاقي و مذهبي، ،
:: برچسب‌ها: ماه ذی الحجه,
نویسنده : علي اكبري(آج)
بچگی

یا رب

کمی کودکی بد نیست

در بزرگی

ورنه در بچگی همه بچگی دارند

نشاط مفرح است

وقتی از قالب خارج بشی بیشتر نمود دارد

زندگی پر است از نبودها

بودها را نگاه بان باشیم

:: موضوعات مرتبط: عمومي، قصه و قاصدك، علی اکبری، دلنوشته ها، ،
:: برچسب‌ها: ماه ذی الحجه,
نویسنده : علي اكبري(آج)
برکه

یا رحیم

در کنار جاده این تنگی راه

بر سر کوی جمال لنگه کاه

در آسمان خیال این لکه سیاه

روی درب آستانه شهره نگاه

ماتم غم که شده کارگاه

نیم نگاهی در ناله پرکاه

شبانگاه برکه ناشه فاصله

... نادان هم می داند نیست قافله

دورتر از شهر یا بین دوربین فرفره

راهی دور بین برکه ی روستا و سامره

قایم شدن بین درختان کوتاه زغال اخته

دره باریک بیابان زده برکه شاهانه

.... آخر نشد یک کلام پیدا بین آیینه

:: موضوعات مرتبط: عمومي، علی اکبری، دلنوشته ها، ،
:: برچسب‌ها: ماه شوال,
نویسنده : علي اكبري(آج)
باد

بنام خالق بی همتا

نقل است شما را

کلوخ است کلاغ را

بلوغ است طلا را

فروغ است ماه را

سیاه است زغال را

سفید است کاغذ را

نحیف است نی را

شمس است امام را

کار است مدیر را

راه است صراط را

جاوید است نهان را

باقی است حیات را

نجیب است اسب را

وفا است سگ را

لباس است متقی را

مفید است گاو را

شناس است علیم را

قوی است دلیر را

معین است یار را

رفیق است کتاب را

بلند است دیوار را

عمیق است چاه را

گودال است چال را

ریز است مور را

باریک است موی را

شور است سر را

دور است بلا را

کافی است دمار را

آب است دریا را

غریب است جدید را

ثمر است درخت را

تمر است نخیل را

کهنه است دنیا را

منزل است آخرت را

....

باد است بادبان را

.... شاید ندانیم نکات را!

:: موضوعات مرتبط: قصه و قاصدك، علی اکبری، دلنوشته ها، ،
:: برچسب‌ها: ماه رمضان,
نویسنده : علي اكبري(آج)
مدرسه

بنام بخشایشگر بی همتا

هنوز آنروز را فراموش نمی کنم یعنی نمی شود فراموش کرد، پدرم میخ میکرد و من دانه می انداختم! آن زمانها  کشت کولک(پنبه) در منطقه رسم بود که زمین را با وسیله ای که میخ کولک کاری می نامیدند زمین را سوراخ می کردند عمق میخ حدود 10 سانتی متر می شد و قطری حدود یک سانت داشت. سپس فردی دیگر که معمولاً کودکان بودند دانه های پنبه را که شب خیسانده بودند و آماده سبز شدن بودن(نیکو کرده بودند) را داخل آن سوراخهای منظم که در یک خط و کامل ردیف بود می ریختند هر سوراخ فقط یک دانه نه بیشتر! فلسفه کار را درست نمی دانم نیروی کار ارزان بود یا زمین سفت بود یا اقتصادی بود که هیچ دانه ای بدون سبز شدن نباشد یا بعلت خشک بودن منطقه بود که چنین کشت می کردند کار بسیار مشقت آوری بود که همه کولک کاران چه میخ زن چه دانه انداز ناراضی بودند ولی هرچه بود چنین بود و روزگاری سخت بود.

بروم سر وقت کشت خدا بیآمرز پدرم که تازه شغل کشاورزی را اختیار کرده بود دستش مثل میخ زنهای ماهر تند نبود آنها دو نفر دانه انداز هرچه هم سریع بودند گاهی عقب می افتادند ولی من تنهایی تمام سوراخهایی که او آهسته می توانست ایجاد کند را در یک لحظه دانه می انداختم و بیشتر وقت هم بیکار بودم و چقدر دانه انداز خوشحال است که نه اینکه عقب نیست بلکه در تمام زمان کار استراحت کند.

در هر حال آن روز فراموش نشدنی داشتیم در زمین قد خیابان (همه قطعات زمینها یک نام داشت برای آدرس دادن و... ) در حال کشت بودیم که حسین ذوالفقاری با موتور آمد آنجا پدرم را مخاطب قرار داد که ما در ناصریه(روستهای هم جوار روستای ما جمشیدآباد) سپاه دانش(سرباز معلم) آورده ایم پسرت را نمی خواهی بفرستی مدرسه درس بخواند و فردا بی سواد نباشد. پدرم گفت داریم کار می کنیم پس کولکاری و کشت و کار چی می شود؟!  با هم مقداری مذاکره کردند و پدر اجازه داد که کار تعطیل شود و من برم مدرسه.

باید یادآور شوم که زمان پنبه کاری فروردین است یعنی آن سال من و بقیه بچه ها برای اولین با پا در مدرسه می گذاشتیم بجای مهر فروردین رفتیم مدرسه چه روزی از ماه بوده نمی دانم حتماً تعطیلات نوروزی تمام شده بوده و حدود بیستم ماه باید بوده باشد!

نشستم پشت موتورش و رفتیم ناصریه خانه پدر حسین ، او هم یک اتاق کوچک را اختصاص داده بودند به کلاس و معلم هم نمی دانم کجا زندگی می کرد یا مهمان بود تا سامان گرفتن  مدرسه، حسین رفت با موتور از روستاهای اطراف و دانش آموز آورد تا بالاخره کلاس و مدرسه تشکیل شد.

چون هنوز نه میزی و نه نیمکتی داشتیم همه ما و معلم همه روی دیوار حیاط منرل علی محمد حسن (پدر حسین ذوالفقاری) نشستیم و باب آشنایی شروع شد و چون روز اول بود هر کدام از جایی و همه به نوعی با هم غریب بودیم تا نزدیک ظهر کار دانش آموز پیدا کردن و آوردن و این شروع ادامه داشت و معلم هم چون دفتر و کتاب و تخته ای نبود ما را با بازی لنگ لنگک چشم بسته سر گرم کرد، یعنی یک نفر (دانش آموزان اولی و نو و از هر سنخ) چشمش را می بستند و باید بصورت لنگ لنگ ( لی لی) کردن و یک پایی برود و دست بزند به دیگر بچه ها هر کس در آن محیط بهش دست می خورد می سوخت و باید جایش با فرد چشم بسته عوض می شد.

کار نداریم بالاخره در این بازی من بعد چه مدت سوختم و چشم ام را بستند و راهی میدان شدم که چون خیلی خیره بودم و با سرعت می رفتم و بی دقتی کردم سرم را کوبیدم به دیوار و چنان روز اول مدرسه برایم کوفت شد که نگو گریه و اشک و باد کردن پیشانی همه بر سرم آوار شد.

ترس معلم از دسته گلی که آب داده در چهره اش پیدا بود و ما که از این چیزها جا نمی خوردیم با اشاره و لکنت زبان رساندیم که مهم نیست آنروز مدرسه تعطیل شد و آمدیم خانه و تا روز بعد!

بالاخره روز اول مدرسه هرچند با کار شروع شد ولی بازی آن برایم سرشکستنک داشت و هنوز وقتی فکر میکنم جای آن کوفتگی درد میکند!!!

:: موضوعات مرتبط: عمومي، قصه و قاصدك، علی اکبری، خاطرات، دلنوشته ها، مردم انار، اجتماعي، ،
:: برچسب‌ها: ماه رمضان,
نویسنده : علي اكبري(آج)
کشتی

یا ملک الحق المبین

دورانی است این روزها

هرکس به خود است فرمان امروز

جایی نتوان برد شکایت این روزها

چون هست شاکی محکوم امروز

وقت است دریابی خود را این روزها

شاید پاک شود دفتر امروز

کشتی شکسته است مرزدار

باکی نیست پیکار این روزها

شاید نشستن در کشتی

عشقی است در غرق دریا امروز

باشد ما را تندبادی غفلت ساز

آگاهی نیست پرده دار امروز

فردا نقد نسیه کردن است

پیش خور شدن درویزه است امروز

راهی است تنها باید رفت

کشتی نیست دریا باید شد امروز

 

:: موضوعات مرتبط: قصه و قاصدك، علی اکبری، دلنوشته ها، ،
:: برچسب‌ها: ماه شعبان,
نویسنده : علي اكبري(آج)
بهار

یا رحمان

از قدیم می گفتند سالی که نکوست از بهارش پیداست.

من این شروع سال را نمی دانم چگونه تعبیر کنم.

یعنی بارندگی را نشانه تر سالی بدانیم و امسال را سالی با برکت بدانیم یا اینکه ویرانگری سیل را نشانه نکبت و امسال را نیز سالی بی برکت ؟ در هر حال امیدوارم که تفسیر آن سال نیکو و پر از خیر باشد.

...اما باران همیشه نشانه خوبی و برکت بوده اما اینکه باران بجای اینکه مهار شود و نعمتی برای ما باشد چرا چنین بر سر ما می آورد شاید باید به خواب بودن مسئولین بی ارتباط نباشد ! مسئولینی که بجای ظاهر سازی به زیر بناها اصلاً بی توجه هستند و خودشان را به آن راه زده اند. تعطیلات عید در خارج یا کیش بسر می برند و با تلفن می خواهند بحران را مدیریت کنند!؟؟

مثلاً: شهرداریها بجای رنگ زدن به جدولهای سیمانی خراب و پوسیده و عمر تمام کرده باید جدولها را عوض کنند!

اگر تمام جدولها بازسازی و خوب بودند آنوقت به ظاهر آنها هم مرحمت کنند.

در طول سال همین مسئولین نه به آسفالت توجه دارند و نه به دست اندازها اما نزدیک عید یکباره می خواهند شهر را زیر و رو کنند و هرچه امکانات مکانیکی از لدر و بلدیزر و.. دارند را برای کندن نیمه آسفالتهای شهر قطار می کنند عید می شود و آنها هستند و جدولها و جوی های پر از خاک و خاکروبه و ... معلوم است که وقتی آب در راه خود جایی برای جاری شدن نداشته باشد از داخل خیابان و کوچه و خانه سر در میآورد!

وقتی به ظواهر توجه شود نتیجه ای هم جز این ندارد.

یادم است چندین سال قبل کنار همین قلعه که امروز به ارگ ارتقاء یافته! داشتند جدول می کردند همین کارهایی که دیگر روزهای قبل از عید انجام می شود درست وقتی کار تمام شد چند روز بعد بارندگی شدیدی شد و آب خیابانهای اطراف در خیابان نواب به طرف شریعتی رودخانه شده بود. روز بعد از بارندگی ظاهر سازی کامل مشهود بود جدولهایی که روی خاکروبه ها و آشغالها تمیز و میزان گذاشته بودند یک متر فرو رفته بودند در این آشغالها و بیشتر آنها ریخته بودند اینکار مسئولین ماست گزارش کارهای ظاهری بجای کار اساسی کردن و پرداختن به یک کار عمیق و بنیانی! ماست مالی بجای کار اصولی!

ای مسئول گرامی درست است که کار اساسی کمی هزینه بر است کمی در چشم جلوه ندارد اما عمر آن ، عمق آن ماندگاری آن آیندگان را دعا گوی شما می کند بجای به به، چه چه بی خود امروز برای یک آینده درست کاری بکنید ماندگار و اساسی.

بیشتر بناهای قدیمی با اینکه از خشت و گل هستند صدها سال مانده اند چون در سازندگی آنها غل و غش نبوده ولی امروزه چون کارها دغلبازی است بتن ها و فولادها در کوتاهترین زمان ویرانگر شده و حتی ها جانها می گیرند.

شهر آق قلا را که امروز نساخته اند ولی شهر کاری به مسیلها و رودخانه ها نداشت اما کمکم مسئولیت گریزی روسایش شهر را برد در حریم رودخانه و مسیلهای آب شدند خانه ها و ویلاها هیچ کس نگفت اینجا نباید خانه ساخت اینجا مسیر رود است اینجا حریم رودخانه است نباید خیابان کرد نباید ساختمان ساخت و ... ولی وقتی همه چیز را رها کنی و به ظاهر برسی و درآمدزایی برای شهر نتیجه آن میلیاردها تومان خسارت به مردم و بیت المال می شود که یک روزه همه را غافل گیر می کند.

مسئولین شهرها دیگر هم گرفتار همین ظاهر سازی هستند فقط روز امتحان که برسد معلوم می شود که چه کسی از محک روزگار سریلند بیرون میآید.

بارندگی شهر شیراز به ساعت نرسیده که طراحی غلط بوستانهای دروازه قرآن و خودرو های ناجور و .... و شوخی سلفی گرفتن از سیل و می شود جانباختن 20 نفر انسان بی خبر از همه چیز در 20 دقیقه!

فکرش را بکنید این لحظات را چرا این دروازه شهر نباید بتواند گذر آب را تامین کند و چرا مانع آب است!

وقتی کوه را بدون برنامه درست و اصولی خراب می کنی برای ایجاد فقط نفریح و زیبایی نتیجه آن خسارت جانی و مالی است که ظرف 20 دقیقه لب گزیدن را و آه کشیدن ایجاد میکند.

ساخت پل و راه و جاده و راه آهن باید بر اساس اصول طبیعی و عمرانی و برای جوابگو بودن طولانی مدت باشد نه فقط ظاهر و پول در آوردن.

خدای نکرده و هزاران بار دعا که چنین اتفاقی هرگز نیفتد ولی بر فرض که اگر سالی سکندری یک زلزله 6 ریشتر یا حتی 6 و نیم ریشتر در تهران اتفاق افتد می توانید فاجعه انسانی و مالی آنرا تصور کنید و اگر این اتفاق خدای ناکرده به 7 ریشتر برسد دیگر از یک فاجعه هم میگذرد من نمی دانم اسم آنرا چه بگذارم این نتیجه سیاست غلط کسانی است که افتخارشان جلوگیری از جابجایی پایتخت است و تراکم فروشی به هر قیمتی و.... همه نوع دلیلی در این کارشان یافت میشود جز یک حرف حساب.

یادش بخیر گل آقا که با دو کلمه حرف حساب ! همه حرفهای درست را به مسئولین زمان میزد ولی همه آنها را شوخی می گرفتند.

آیا میشود روزی مسئولین ما بجای بخور و ببر و بپاش به فکر مملکتداری صحیح هدایت شوند و بجای ظاهرسازی به باطن سازی برسند! و عمل کنند.

از پلشتی ها و زشتی ها به پالایشها و زیبایی ها و پاکی دست یابند.

امیدواریم!!!!

:: موضوعات مرتبط: عمومي، تحليل روز، علی اکبری، دلنوشته ها، حقوق، ،
:: برچسب‌ها: ماه رجب,
نویسنده : علي اكبري(آج)
مو

یا جمیل

نگاهی به عمق

سدی کنار زمین

آن نبودن ها

هر چند در دریا باشی

همین ماهی سر به زیر

چنان شده موی شکل

مو در پیچ خود که هیچ

در هر خم پیچ آن هم

هزاران راز درون دارد

کافی است فکر کنی در بر آن

هم شکل آن چیست

هم سان دریایی تفکر می برد

این مو موکشان می خواهد

جوی ز دلکشان باور دارد

:: موضوعات مرتبط: عمومي، قصه و قاصدك، علی اکبری، دلنوشته ها، ،
:: برچسب‌ها: ماه رجب,
نویسنده : علي اكبري(آج)
من

یا محب المحسنین

وقتی سخنان رئیس جمهور را که در مراسم دومین سالگرد رحلت هاشمی رفسنجانی بیان شده را مرور میکنی به یکسری اکتشافات شگفت می رسی که در مورد هاشمی و روحانی است.

اول اینکه رفسنجانی خودش هم نمی دانست که چنین کارهایی انجام داده اینکه هاشمی بیان می دارد فردای جهان گفتگوست ولی در همین حال پایه گذار ساخت آن هم هست یعنی کسی که به موشک اعتقادی ندارد خودش در ایران موسس آن است! آیا هاشمی خودش می دانست که چنین برچسب نچسبی در دوسالگی فوتش بهش بچسبانند!!!!؟؟؟

در سراسر این سخنرانی که در مدح او سرائیده شده وقتی بنگری هاشمی واقعی را پیدا نمی کنی!

گاهی اوقات آنقدر با هاشمی فاصله می گیری که او در آسمانهاست و دیگران در زیر زمین!

هاشمی با همه بدی و خوبی هایش از زمین تا آسمان با روحانی فاصله داشت هاشمی لااقل ساعت 9 به سرکار نمی رفت برای کشور وقت می گذاشت هاشمی امیرکبیر نبود اما برای کشور زحمت بسیاری کشید هاشمی برای کشور خواب نداشت اما کسی که امروز خودش را هاشمی زمان جا میزند و انتظار دارد که او را دریابند بجای هاشمی زمان هیچ از این نظر با او سنخیت ندارد

هاشمی درو نبود اما مداح او جز درویی در سخن و عمل برای مردم چیز دیگری ندارد از جمله در همین مراسم چنین نشان داد

وقتی خودت در دستگاه دولتی برای دزدان اطرافت دزدی فراهم کنی سپس بیایی از آنها گله کنی واقعا آیا بودجه 98 با یک نیم نگاه و درصد افزایش حقوق کارمندان و شرکتهای دولتی را بنگیری مشخص می شود که 157 درصد با 10 درصد خیلی فاصله دارد بلعنده این نجوم بگیران و نجوم بران در همینجا نهفته اند ولی روحانی خودش را زده به آنرhi و هرازگاهی فقط ادای ضدیت درمیآورد کاش لااقل ادای مبارزه در میآورد

وقتی برنامه ریز او  این جداول بی درو پیکر در می دهد و مشاور ناآشنا او برای رد گم کردن آدرس غلط می دهد معلوم نیست این شرکتهای دولتی در این مملکت چه گلی بر سر ملت می زنند که چنین برایشان فرش قرمز پهن است و نه مجلس می تواند از آنها حساب بکشد نه هیچ نهاد دیگری!؟؟ 

پس روحانی چرا اینقدر زور می زند که چیزی که نیست حساب بیاید

آخر هاشمی در تنگنای بی کسی دستش را نا غافل برد پشت روحانی و او به این جایگاه تکیه زد حالا این موجود حقیر بجایی که لیاقت نداشته رسیده پس باید از او تشکر کند!

اما روحانی گاهی آسمان و ریسمان می بافد که نمی شود با هیچ سریشی به عقل سالم چسباند.

کاش روحانی خودش می دانست که چقدر با جایگاهی که در آن است فاصله دارد آنوقت شاید کمی شعور مردم را هم بحساب می آورد.

:: موضوعات مرتبط: عمومي، تحليل روز، علی اکبری، دلنوشته ها، ،
:: برچسب‌ها: ماه رجب,
نویسنده : علي اكبري(آج)
سرمایه گذاری

یا پروردگار عالمیان

وقتی هنوز فرق بین هزینه و سرمایه را بلد نیستیم مسلم کشور را که بدستمان می دهند چنین زشت مدیریت می کنیم که همه را نا امید می کنیم و خود به ورته چرت گویی می غلطیم و از واقعیتهای مملکت روز بروز بیشتر فاصله می گیریم.

وقتی برنامه ریز کشور کسی است که به یک مدیر خائین و ظالم بزرگ به مملکت و کسی که حقوق نجومی او را ارضا نکرده بلکه دست به دریافت وام بلاعوض میلیاردی می گیرد را امین و سرمایه نظام بنامد

میبینیم که در بودجه برای شرکتهای بی در و پیکر این نابجا حقوق بگیرها 150درصد اضافه می شود و حقوق معلمین و کارمندان 10درصد و بودجه بهداشت را کاهش می دهیم و وزیر موفق را فراری از دولت و سپس بودجه برای علم را هزینه می نامیم درحالی که نگاه به آموزش و علم و پزوهش باید سرمایه گذاری تلقی شود رئیس دولت وقتی بودجه اختصاصی برای دانش آموزان را هزینه نامید و به خود نیاورد که چه خیانتها که به آنها نشده و نمی شود باید پیامد این نوع نگاه هم این باشد که مملکت را کسانی در دست بگیرند منفعت طلب و فرصت خواه و نگاه را از ارزشها بسوی مادیات و مادیات و مادیات دگرگون کنند.

وقتی دانش و علم و پژوهش برای مملکت داران بشود هزینه آنوقت باید برای این دانش آموزان و سازندگان آینده هم ببینیم که هزینه بتراشند میلیارد میلیارد از قبیل دزدی ، زندان ، قتل ، اختلاس و.... جرم و جنایت و..... دادگاه و ...

اما کشورداران با فکر و متعهد و متخصص برای این قشر از جامعه سرمایه گذاری می کنند و در آینده کشور را به قلعه های پیشرفت و ارزشها سوق خواهند داد

باید به این دنیا زدگان سیاست باز که بار کشور شده اند به خودمان تاسف بخوریم

شاید دیده هایمان باز گردد و اشتباه نکنیم آنطور که قبل تر نموده ایم!!

:: موضوعات مرتبط: عمومي، تحليل روز، علی اکبری، دلنوشته ها، حقوق، ،
:: برچسب‌ها: ماه جمادی الاول,
نویسنده : علي اكبري(آج)
نازک

یا قاضی الحاجات

راهی دور کرده ایم

چشمی را پیر

کمری را دولا

پایی را خسته

تنی را رنجور

گوشی را فرتوت

...راهی را آمده ایم

چقدر بد

یا شاید ناشایست

فکری را سائیده

جمالی را از دست داده

وقاری نمانده

پس از این همه سستی چه نازک شکسته ایم

چقدر نازک تر خواهیم شد

توانی هست؟!

:: موضوعات مرتبط: عمومي، قصه و قاصدك، علی اکبری، دلنوشته ها، علوم انساني، ،
:: برچسب‌ها: ماه ربیع الثانی,
نویسنده : علي اكبري(آج)
عشق

یا ارحم الراحمین

عشق چیست؟

یک آیه از هزاران آیه تو را پیر کند

فَاسْتَقِمْ كَمَآ أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْاْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

پس (اى پیامبر!) همان گونه كه مأمور شده ‏اى(فرمان داده شده ای)، استوار باش(مقاومت کن) و (نیز) هر كس كه با تو، به سوى خدا آمده است، و سركشى نكنید(افراط و تفریط نورزید)  كه او به آنچه مى‏كنید بیناست.

  هود-112  

چرا؟

مگر پیامبر استقامت نداشت یا مقاومت نمی کرد

نه! پس چرا؟

چون از امت می ترسید

بله این امت است که اسقامت نمی کند و این است که شهد صبر از کفش می رود و بهشت را با لذات بی خود و ناچیز دنیایی عوض می کند

پیامبر رحمت باید هم از این آیه پیر شود

چون او ما را بیش از خودمان می شناخت.

نمونه مقاومت نکردن و دشمنی با مقاومت سخنی است که امروز از انسانهای مدعی مسلمانی بلند است از سلاطین کشورهای اسلامی همه به شهد استقامت پشت کرد و به لذت جویی بی خاصیت گرویده اند تا جایی که پیامد این نوع نگاه آشکار است بن سلمان که به یمن حمله می کند و گاو شیر ده آمریکا شده است بعلت این است که نمی خواهد استقامت ورزد خیال می کند که استقامت کار سختی است و قزافی هم با همه ادای استقامت در آوردند وقتی به روز سیاه نشست که از استقامت روی گرداند و تسلیم شد وقتی چنین شوی که کمی چرب و چلیس دنیا را بچشی روزگارت در دنیا و آخرت به آتش می کشی.

در سالروز وفات شهادت گونه پیامبری هستیم که آنقدر غصه امت اش می خورد که یک آیه او را پیر می کند

و آن همان کلمه استقامت و در پی آن معک است

ای کاش خدا از امت بی حالی چون ما این درخواست را نکرده بود تا ملت هایی بنام اسلام روزگار خود را سیاه نمی کردند

و پیامبری بخاطر آنها پیر نمی شد

کاش......

کاش کسانی که مدعی هستند این را درک می کردند که میوه مقاومت چقدر شیرین تر از تسلیم و ذلت است

عزت و بزرگی در مقاومت است نه سر خم کردن پیش زورگویان

کسانی که می خواهند بهانه از استکبار بگیرند تنها استلالی که دارند همین جمله است

برجام را می پذیریم چون تاب مقامت در برابر استکبار را نداریم

اف .ای .تی .اف را باید بپذیریم چون تاب مقاومت در هژمونی جهانی را نداریم

..... می پذیریم چون بلد نیستیم مقاومت کنیم مقاومت تا کی؟؟؟؟

بعضی مقاومت را لحظه ای فرض می کنند نه تا شیطان است پس توطئه هم هست تا استکبار هست دشمنی هست پس مقاومت همیشگی است نه لحظه ای!

البته مقاومت در مسیر خود برای همین دنیا هم شهدهای بجا می گذارد اگر هوای نفس بگذارد و قدمهای ما را نلرزاند وگر نه این شیرینی ها زود گذر شده و مخمصه ادامه می یابد و دور باطل ادامه می یابد همان که ما دچارش هستیم.

ای کاش کسانی که اینقدر ترسو هستند از مقاومت، اینقدر فرصت طلب نبودند که در کسوت مسئول در آیند

ای کاش.ای کاش.......

عشق این است که فقط یک آیه تو را پیر کند

عشق به امت چقدر عالی ! چقدر والا !

بر تو صلوات و درود فراوان باد بخاطر این عاشقی ات

.... کاش همه عاشقان چنین باشند!

کاش باشند عاشق آنان که باید باشند!

کاش بشوند عاشق آنان که نیستند!

آنان که ندارند اراده پیدا کنند!

رحلت پیامبر اعظم (ص) و سلاله پاکش اما حسن علیه السلام و اما رضا علیه السلام تسلیت باد

:: موضوعات مرتبط: عمومي، علی اکبری، دلنوشته ها، اخلاقي و مذهبي، علوم انساني، ،
:: برچسب‌ها: ماه صفر,
نویسنده : علي اكبري(آج)
رقت

یاحی

کمی متفاوت

قدمی به جلو

شاید در دور دستها کمی زود

و جلو تر از دیر شدن

ملکولی در دست باشد

که از هر اتم آن دنیایی پر از خورشید

هر چه که پیش رفتیم

رفتارمان سنگین تر شد

یعنی من عافیت طلب تر هستم

من ریسکم کمتر شده است

آخر حق با سنگینی است

سبکی رفتن دارد

ولی کجا سر در آوردن نه!

شاید نتیجه آن رقت ، رقت بار باشد

همین کافی است.

:: موضوعات مرتبط: عمومي، علی اکبری، دلنوشته ها، ،
:: برچسب‌ها: ماه محرم,
نویسنده : علي اكبري(آج)
لنگ

یا قاضی الحاجات

چرا اینقدر حرف در مورد مبارزه با فساد و اقتصاد می شنویم ولی در عمل افزایش آنرا می بینیم

بنظر می آید که فساد دارد نهادینه می شود

دولت که محل نفوذ و بازار مفسیدن شده و اینجا را اگر بدست آورند باید فرصت را غنیمت شمارند و برای خود باری ببندند پس به اختلاس و ... روی می آورند و قوانین را بد اجرا می کنند یا اصلا اجرا نمی کنند چون قانون جلو مطامعه آنها را می گیرد پس بهتر که پشت سر اندازند بجای اجرا.

سوال اینجاست که قوای دیگر چرا در این راه اثر گذار نیستند

مجلس اگر کارآمد باشد با نظارت می تواند جلوی آنرا بگیرد

این هم بوسیله گروه اول ایتر می شود

وقتی نماینده با پول و تبلیغ فاسدین به صندلی مجلس رسید خود گرفتار است چون نمک گیر آن شده

می بینیم که وقتی مجلس هرجا دولت را یاری کرده و همراهی آنجا فساد بیشتر شده

پس مجلس نقش وکیل الدوله پیدا می کند تا بخواهد کاری بکند از طرف آنها تهدید می شود

بعضی از مجلسی ها که خود زاده فساد هستند دیگر چگونه می خواهند اقدامی بکنند

در حالی که عافیت طلبی به نفعشان هست و توجه ای به آخرت هم ندارند انتظار نظارت و انجام وظیفه سخت است

قوه قضائیه کجای کار است

این یکی هم بعلت پیچیدگی قوانین

راهای گریز آن و دردسر داشتن مباره با فاسد کار را پیچیده کرده.

بهتر می بیند که به متاع زودگذر دل ببندد تا کار سخت انجام وظیفه و ریشه کنی فساد را انجام دهد.

بدین جهت است که فقط ما حرف و سخن از فساد می بینیم ولی مبارزه عملی نه!

رئیس قوه قضائیه می گوید با اینها باید بعنوان مفسدفی الارض محاکمه و برخوردشود ولی در همین حد باقی می ماند!

رئیس بانک مرکزی لیست ارز بگیران را می دهد اما چرا ارز گرفته اند بر چه مبنا و ... ندارد این همه سوء استفاده از سکه و ارز در بابک مرکزی هست ولی قوه قضائیه توجه به شخصی که در مرکز کار با تصمیمات خود چنین بیت المال را به غارت داده نمی کند.

اگر رئیس بانک مرکزی معاون او در دادگاه به محاکمه کشیده می شدند که چه شد هیچ وقت وعده های حباب بودن شکسته نشد ولی نقشه های دشمن و آل سعود و آمریکا پیاده شد چرا؟ مطرح می شد؟

و کردن کلفت او زده می شد دیگر بقیه نوچ ها و دست اندرکاران بانکی حساب کار خودشان را می کردند.

اگر شهرام جزایری بعنوان مفسد فی الارض به دار اعدام رفته بود این همه هزینه به کشور تحمیل نمی شد و آزادانه بگردد و سخنرانی کند و باعث ایجاد پدیده و ... شود در آخر هم دوباره منوال همان است که بود.

اگر بابک زنجانی قاطعانه اعدام شده بود و عوامل ایجاد کننده او در دولت.

امروز خیلی از بابکهای دیگر ماست های خود را کیسه کرده بودند و کشور را به اینجا نرسانده بودند

اگر همین امروز آن کارگز38 هزار سکه و آن سوء استفاده کننده از او هر دو به فوریت اعدام می شدند بعنوان مفسد فی الارض دیگر شرکتهای صوری و مدیران گردن کلفت دزدشان حساب کار دستشان میآمد و هیچ نوچه ای طمع نمی کرد برای چند میلیون خود را بفروشد.

اگر آن مدیر خودروسازی که ظرف چند دقیقه تمام خودروها را به قیمت پایین به یکسری افراد خاص اسم نویسی می کند و سپس با قیمت بالا بفروش می رساند به تیغ اعدام بعنوان مفسد داده می شد بقیه مدیران خودرو حساب کار دستشان میآمد و بازار خودرو به عنوان یک کالای سودآور به این روز در نمیآمد که وزارتخانه و گمرک را آلوده کند.

اگر به فوریت آن اختصاص دهنده ارز 4200 به آن شرکت صوری یا حبوبات فروش برای ورود گوشی و آن گیرنده ارز برای ورود گوشی که روی هر گوشی 2 میلیون تومان کشیده تا کنون هر دو اعدام شده بودند کشور یک آرامش اقتصادی امنیتی پیدا می کرد که نگو نپرس!

چه کنیم که مفسد فی الارض فقط برای لقه لقه زبان است و بس!

کسانی که تصمیات خلق الساعه می گیرند و شرکت کره ای خلاف کننده را با یک نامه از جریمه معاف می کنند به پشت میز محاکه می رسانند و به دار مجازات از رشوه های هنگفتی که از آن شرکت کسب کرده اند بقیه وزیران حساب دستشان می امد که چه باید بکنند و چه نباید بکنند.

نه اینکه هر روز طرح بیآورند برای اجرا و مبارزه با فساد بعد وزیر بعدی آنرا بجای اصلاح حذف کند و طرحی نو در اندازد که منافع اش در آن است ،همان وزیر که طرح شبنم را مجاله می کند برای اینکه بتواند قاچاق را ادامه دهد دیگر هرکس هرکس نمی شد طر حهای مختلف.

این اختراع چرخ تا کی ادامه پیدا خواهد کرد؟

اگر آن وزیر دست اندر کار رشوه شرکت توتال پای میز محاکمه رفته بود دیگر دوباره همان رشوه گیری و همان بازی شرکت توتال سر کشور تکرار نمی شد که برود بدون هیچ هزینه ای و نه جریمه ای.

مطمئن باشید که نمی توان با  این راه به انتها رسید.

اگر در قضیه حرامخواری حقوق های نجومی آن رئیس سازمان بخش نامه صادر کنی که این حقوق ها را ایجاد کرده بود به محکمه سپرده شده بود دیگر این بخور بخور در مدیران با ولعه ادامه نمی یافت و و آن حرام خوار باز به زالوی اقتصاد تبدیل نشده بود.

این همه هزینه محاکمه و بیا برو در انتها نتیجه از هیچ هم کمتر. چرا که اینجا شده گلستان مفسد و مختلس و...

چرا با این شدت از فساد صحبت می شود ولی در عمل کارها ابتر و لنگ است.

جواب در این است که قوای سه گانه وظایف خود را انجام نمی دهند و شاید هم فراموش کرده اند که قوه هستند.

مجلس بجای پیگیری قوانین بر زمین مانده هر روز در حال درست کردن قانون است خیال می کند که قوانین وجود ندارد چقدر باید قانون برای مبارزه با فساد ساخت ایراد در اجرا نشدن است که شما هم پیگیر قانون اجرا شود نیستید دوباره قانون می گذاری که چه اگر ایراد دارد ایرادش را رفع کن چرا مجاله اش می کنی؟!!! تا کی می خواهی چرخ را اختراع کنی؟!

بیا ببین چرا در اجرا مدیران قوانین را پشت گوش می اندازند چون نظارت تعطیل است تعطیل تعطیل!

کارها لنگ می زند چون نظارت گمشده این کشور شده وگر نه قانون هزار ماشاءاله فراوان است.

نیاز به قانون جدید نیست!

پیگیر اجرای آن باش و پشت گوش انداز آن را عزل و استیضاح کن و به محاکمه بسپار مشکل حل می شود.

:: موضوعات مرتبط: عمومي، قصه و قاصدك، تحليل روز، علی اکبری، دلنوشته ها، ،
:: برچسب‌ها: ماه ذی القعده,
نویسنده : علي اكبري(آج)
پایان

بتام یگانه دوست

تمام می شود

حلقه ها ، دودها ، کفها

آنجا ترسیم می شود خط آفتاب

روشن می شود افق

سایه ها کم می شود

کوچک در اواسط

دیده ها باز می شود

انگار آشکارا

پنهان نتوان کرد در دلها ؛ خش ها

پلیدی های کهنه ؛ نالایق ها

سر بریده نا اهلی ؛ دروغ ها

فکری باید کرد

آن روز را ؛هیاهوها !

:: موضوعات مرتبط: عمومي، علی اکبری، دلنوشته ها، علوم انساني، ،
:: برچسب‌ها: ماه ذی القعده,
نویسنده : علي اكبري(آج)
عاقبت

یا رب

تا چند باید تجربه کرد

تا چند باید هزینه داد

چه کسی نیاموخته آنچه باید آموخت

این اروپا همان است که پشت صدام بود

و برای ماشین جنگی او هیچ کم نگذاشت درحالی که از ما سیم خاردار دریغ کرد

حالا چگونه می خواهد تن دهد آنچه را دوست ندارد

مسئولین

ظریف،عراقچی،تخت.......

و دولت؛ رئیس جمهور

... مجلس، لاریجانی

و همه بدانید

همراه شدن با دزد برایتان نتیجه ای جز خسارت ندارد

او می خواهد وقت بخرد و به نتیجه دلخواه خود برسد

تا دیرتر نشده دست بکشید از این اروپا و قدمی در اصلاح ریل حرکتی کشور ایجاد کنید

که..... این ره به ترکستان است

دزدان لانه کرده در وزارت اقتصاد ، بانک مرکزی، کمرک، .... را به دست عدالت بدهید

پشت پرده ها را آشکار کنید

کشور را از مفسیدن و غارتگران بیت المال پاک کنید کشور در مسیر درست قرار میگیرد حتی یک قطره نفت هم فروش نرود اتفاقی نخواهد افتاد

از اقتدار کشور بهره ببرید و ترس بیجهت در دلهایتان را بزداید ببینید نتایج شیرین صبر و استقامت را

کافی است مماشات با غرب، مفسدان و آلودگان به چرب و شیرین دنیا

بس است

عاقبت مماشات وضع امروز کشور است

بس است

صبر ملت اگر لبریز شود دیگر جای هیچ گلایه نمی ماند

 

:: موضوعات مرتبط: عمومي، تحليل روز، علی اکبری، دلنوشته ها، ،
:: برچسب‌ها: ماه شوال,
نویسنده : علي اكبري(آج)
زشت

یا رب العالمین

چند شب پیش سخنان مشمئز کننده کسی را شنیدم که ادعا می کرد که ایران در مسابقات بهتر است ببازد.

یعنی یک فرد که خیلی ادعا دارد و با رانت چند جا غیر قانونی بعنوان استاد حقوق غیرقانونی دریافت می کرده و هرازگاهی مشعشع وار سخنانی غیر عقلی می گوید را چنان دیدم که لب گزیدم که چرا؟

آخر میشود فردی در این سطح اینقدر بی عقل!

خب همه می دانیم که عقل همان سواد نیست!

پس این فرد سطح سوادش بالاست ولی سطح عقلش متاسفانه بسیار پائین است بقدری که می شود گفت برخلاف اسمش ایشان زشت !!!کلام هستند. از قدیم هم می گفتند که " بر عکس نهند نام زنگی کافور "

در حالی همه مردم ایران چه در داخل و چه در خارج جشن اعتماد بچه های فوتبال گرفته اند و باید این اعتماد به نفس را به دیگر بخش ها بخصوص سیاسیون مرعوب ترویج و تعمیم دهیم ایشان در کمال بی عقلی سخنان برعکس می رانند.

در حالی که دشمن ملک و مملکت و ایرانی در دنیا برای کارهای خود و اعتبار بخشی به دشمنی اش رنجها می برد بعضی سایه نشینان این کشور با او همنوا می شوند 

جای بسی تعجب و خجالت!

فحاشی به این زشتی دیده اید!

وای بحال کسانی که حرف و سخن این افراد سست بنیه و سست ایمان را ملاک عمل خود قرار دهند.

:: موضوعات مرتبط: عمومي، علی اکبری، دلنوشته ها، اخلاقي و مذهبي، ،
:: برچسب‌ها: ماه شوال,
نویسنده : علي اكبري(آج)
همین

به نام حقیقت

دیدن به همین سادگی

گفتار به همین شیرینی

رفتار به همین سنگینی

کس چه دیده از او

کاری به جز همین حرافی

:: موضوعات مرتبط: قصه و قاصدك، علی اکبری، دلنوشته ها، ،
:: برچسب‌ها: ماه شعبان,
نویسنده : علي اكبري(آج)
نقد

یا ملک الحق المبین

امروز آنقدر به این رای مردم می نازند که می توانند مردم را بی عقل خطاب کنند

این درست روحیه بنی صدر است روحیه نفاق و درویی روحیه تکبر و خود بزرگ بینی

این افراد در سخن چیزی را می گویند و در عمل کاری دیگر می کنند

آنروزی را که تورم را جیب مردم می دانستند را فراموش می کنند و هزاران وعهده 100 روزه همه این وعده ها کشک از آب در می آید!!

آب خوردن هم به تحریمها بستگی دارد!...

در روز اجرای برجام تمام تحریم ها بالمره لغو می شود!

با کدخدا باید ساخت!

اروپا آقا بالاسر است!

و....

نباید قلمها را شکست! دهانها را بست!

و.....

این سخنان چیزی است که دوران حکومت داری او ذره ای از آن را در عمل ندیده ایم.

چگونه نباید دهانها را بست وقتی منتقدین خود را بی شناسنامه، بزدل، شیطان صفت، کم عقل و زبان دراز و هزاران صفت لایق خودتان است را می گیرند. آدمهای متفرعن و خودبین و خودپسند چنین هستند و کاری هم نمی شود کرد.

اینها تازه بدوران رسیده هایی هستند که خیال می کنند که روزگار جز آنها را نزاییده و کس دیگری جز آنها نمی تواند جایگزین آنها باشد

زهی خیال باطل در خود جمع کرده اند تا روزگار به آنها روی می کند آنچه را که بوده اند را فراموش می کنند و چنین لگد پراکنی آغاز.

آیا بنی صدر به 11 میلیون رای خود مغرور نشد و از مجلس و دیگر قوا نمی خواست که مطیع او باشند چون او را مردم انتخاب! کرده اند.

امروز همان سخن با ادبیاتی دیگر و با کجی بیشتر از دهان روحانی بیرون می جهد چون من رای مردم دارم پس من باید منتقد دیگران باشم دیگران حق ندارند از من انتقاد کنند!

انتقاد خوب است که من بکنم نه دیگران!

چرا چون من رای آورده ام!!!

وای از این خودپرستی!!!

این افراد جز لفظ قلم حرف زدن چیز دیگری انگار ندارند.

این روزها سخن گوی دولت و حسن روحانی وقتی حرف می زنند فشارشان بسیار بالاست حتی در چهره آنها این نمود دارد.

یک گله آدمهای دم کلفت و مزخرف و متکبر و ژنرال مآب را جمع کرده اند و با خریدن رای مجلس هرکاری که نمی شد کرد را انجام می دهند.

سپس طلبکار مردم هم هستند.

آیا طرح مجلس برای برگردانند اموال نامشروع چنین آب در لانه مورانه ها انداخته که هرکدام بطرفی و طریقی ملت را با سخنان فحش گونه می نوازند؟

آیا نداشتن جایگاه اجتماعی این عصبانیت را موجب شده است؟

یا اینکه برجام بی انجام و نتیجه چنین عرق بر بدنشان نشانده؟

شاید هم سخنان سیف و عراقچی و ظریف که هیچ عایدی حاصل نشده از برجام و .... شرمساری را بهمراه داشته؟

هر چه هست در آن اعتماد بنفس نیست! هر چه هست این طرز سخن گفتن نیست!؟

بی عقل خواندن حتی دشمن هم کسی نمی پسندت چه رسد به دلسوزانی که فقط می خواهند ریل حرکت اصلاح شود تا کار به انجام رسد.

ولی این فرمانده فقط خود و اطرافیانش را می بیند و منافع ذبح شده کشور هیچ او را بر نمی انگیزد!

....

این قصه سر دراز دارد

آیا روحانی راه بنی صدر را ادامه خواهد داد

و از مجلس در راس امور و ملت ولی نعمت عذرخواهی می کند یا اینکه راه تکبر و و تفرعن را پی !!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

:: موضوعات مرتبط: تحليل روز، علی اکبری، دلنوشته ها، حقوق، ،
:: برچسب‌ها: ماه جمادی الثانی,
نویسنده : علي اكبري(آج)
کوتاه

یا رب العامین

آنجا کسانی هستند که نزدیک بین هستند

جایی است بسیار بزرگ

انسانهایی که همه را کوچک می بینند

مکانی وسیع با امکانات بسیار ،بسیار زیاد

ولی کوچک بینی

دیگران نشناختن

دیر بیاد آوردن

کم باور کردن

نمی خواهم

نه من بهترم

شما هیچ نیستی

چقدر کوتاه فکرید شما

کوتاه ، کوتاه اید شما همه

همه یکجا به من نمی رسید

...

آنجا فقط خودشان را می شناسند

و دیگران را نه می شناسند نه باور دارند نه می خواهند بشاسند

اسم آنجا چیست؟

خیلی سخت نیست

کمی فکر کنید

برای رفتن به آنجا

به آن مکان و مقام

تمام شعار می دهند

تور را بزرگ می شمارند

چقدر تو ارزشمند و والا هستی

در شعار قبل از رسیدن به آنجا تو را آنقدر بالا می برند که انگار تو آسمانی شده ای

و آنها خاکی و خاک بر سر ، نوکر و چاکر و...

وقتی به آنجا رسیدند تو را دیگر بیاد نمی آورند

آنجا را تو بهشان می دهی

اما معلوم نیست که چرا وقتی وارد آن می شوند تنها تو فراموش می شوی

ای رای تو چقدر ارزش داری

و من و تو چقدر آنرا خرج این بی ارزشها می کنیم

حق مان است که ما را نبینند و نشناسند

چون آنها ارزش اش را نداشتند

و ما مفت باختیم

و ندانم کاری کردیم

پس حق مان است

که کوتاه بمانیم!!!!!

:: موضوعات مرتبط: تحليل روز، علی اکبری، دلنوشته ها، حقوق، ،
:: برچسب‌ها: ماه جمادی الاول,
نویسنده : علي اكبري(آج)
حیات

یا حی

هنوز این انقلاب و این نظام پابرجاست و به حیات خود ادامه می دهد

رمز این استقامت حضور است

آنهم حضور باشکوه

چشمگیر

حضور مردمی خونگرم و دلیر

صبور و با تحمل

برای آنچه که دارند دلبسته اند

و هیچگاه بخاطر مسئولین خودکامه و دست دراز و آب زیر کاه و .... دست از داشته های بلند خود بر نمی دارند

می دانند روزی گرد بادی یا گردابی این آشغالها را از روی آب زلال انقلاب پاک خواهد کرد

... ای کاش آنروز زود برسد

:: موضوعات مرتبط: عمومي، مناسبت روز، تحليل روز، علی اکبری، دلنوشته ها، اجتماعي، ،
:: برچسب‌ها: ماه جمادی الاول,
نویسنده : علي اكبري(آج)
اسقاط

یا ذوالجلال ولاکرام

دورانی که شاد بود گذشت

کمی پیچیده شده

انگار رنگ و بوی ندارد

همچنان مثل مرده

زندگی می کند

شاید اولش خیلی بهتر بود ، حتماَچنین بود

امروز همه چیزش مرده شده است

قدیمی ترین وبلاگ ایران امروز چنان گوری است و قبری برای نشان دادن انتهای بی عرضگی و نتوانتستن

آیا پرشین بلاگ امروز همین دلمردگی را ندارد

چه بود و چه شد

دیگران رشد می کنند

ایشان از بام به قهر چاه فرو افتاده

شاید ته گور

:: موضوعات مرتبط: عمومي، علی اکبری، خاطرات، دلنوشته ها، ،
:: برچسب‌ها: پرشین بلاگ،جمادی الاول,
نویسنده : علي اكبري(آج)
دره

بنام حقیقت

کسانی که 5 سال در پست صدر اعظمی و قبل تر پستهای عظیم این مملکت بوده اند

حالا ادعا دارند که مملکت را از ته دره تحویل گرفته اند و هنوز در دره هستند ولی چندین پله حرکت داشته اند!!

چند سوال!

1- شما اولا بگوید چرا مملکت که ته دره بود و قادر به بیرون آوردن نبودید آنرا تحویل گرفتید؟!!!

2- شما مگر خود در مصدر قدرت نبودی قبل تر چرا آنرا به ته دره هل دادی!!؟

3- شما که ادعا داری چند پله آنرا بالا آوردی اگر شعار نیست بگو:

الف - بیکاری را از دو میلیون چطور به 8 میلیون ارتقاء بخشیدی!!!!؟؟

ب - چقدر مسکن برای بی خانه ها ساختی !!؟

ج - چقدر پول ملی را قدرت دادی؟ از 3 به 4 و نیم و بزودی 5 هزار برای هر دلار!!!

د - چقدر فقر را نابود کردی!!؟؟

ه - چقدر قدرت خرید مردم را بهبود بخشید!؟

و - چقدر وام برای ازدواج داده ای!!؟

و هزاران سوال دیگر

همانطور که یک تریبون پیدا می کنی دولت قبل را فاجعه و خود را فرشته می نامی

چرا همه این آمارها به سوی سقوط و پس رفت رفته اند

چرا هیچکدام خوب نشده اند

یک مورد را بگو

سر سبد کارهایتان خارجه بود که نتایج درخشان آن شده بلای روز

خود کرده اید و دیگران را نشان می دهید

مگر هنوز ایام شعار است

ایام کار و عمل کی می رسد

مردم تا کی باید حرف تحویل بگیرند

همه شعار

...

مردم شکاف طبقاتی را روز بروز بزرگتر می بینند

مردم هر روز از رفاه شان کاسته میشه

هر روز مشاهده می کنند یک مشت مدیر لش و مفتضح را که حقوق های نجومی می گیرند

مردم می بینند که نظام برنامه ریزی فلج است اما لفظ قلم سخن گفتن بازارش داغ است

دروغ شاخ دار تحویل مردم می دهید بجای اقدام عملی در بهبود زندگی مردم

مردم هر روز می بینند که جوانان بیکار می شوند

ولی شماها با ماشین های آخرین سیستم در سمینارهای شیک در پشت تریبن شعار پر طمطراق سر می دهید و سکه بین خود پخش می کنید

شعار می دهید و خودتان خودتان را به به و چه چه  می کنید

خودتان را تحویل می گیرید و وامهای بلا عوض میلیاردی بالا می کشید

کشوری با این همه ثروت تحویل می گیرید و آنقدر مثل زالو آنرا می مکید و هر روز لاغرتر و در دره فرو رفته تر تحویل می دهید یعنی ازتان بزور می گیرند حاضر نیستید همین را نیز رها کنید

این کشور یک باید درست شود

ما برای چه اهدافی انقلاب کرده ایم

و شما آنرا بکجا دارید سقوط می دهید

اگر این مملکت را به دشمنان قسم خورده این سرزمین تحویل دهیم

و الله خجالت می کشند به این تندی و به این سرعت آنرا نابود کنند و سرمایه های آنرا از بین ببرند یا به تارج دهند و یا کمی باج بگیرند و کشتی کشتی به تارج چیان تحویل دهند

کاش کسی ما را از دست شما برهاند

یا شما از این مقام سقوط کنید یا دردمندان متخصص و متعهد بر این جایگاه تکیه زنند

:: موضوعات مرتبط: عمومي، تحليل روز، علی اکبری، دلنوشته ها، حقوق، ،
:: برچسب‌ها: ماه ربیع الثانی,
نویسنده : علي اكبري(آج)
تکه های باد

یا رحمان

هنوز یاد نیست

فقط دیگران دیدن را دیدیم

اما اندکی قبل خود دچار شدیم

یک خواب شیرین

سپس غمی جانکاه

آنچه نمی خواهیم در انتظار

سخت و ناهموار

هرچه هست خواست اوست

سختی و نرمی

شیرینی و تلخی

ما چکاره ایم

..... تمام....

لایق نیم چیز گفتن

شرایط در گذر و ما چون تکه ای باد

هنرمان همین است

نه هیچ هستیم

نه می توانیم باشیم

تکه های باد

نکته های ظریف

شاید روزی بیایم و خود را جمع کنیم

... شاید بیایم

فقط شاید

شما امید نبندید

خواهرم تحمل کن

ما هم صبر می کنیم

امید که بتوانیم از عهده برآیم

انشاء الله که راه نجاتی او بسازد

او سازنده است

هرطور که صلاح ببیند.

:: موضوعات مرتبط: علی اکبری، دلنوشته ها، اخلاقي و مذهبي، ،
:: برچسب‌ها: ماه ربیع الثانی,
نویسنده : علي اكبري(آج)